هوای باغ در بهار
گرفت و مرد زندگی
شقایقی که گل نکرد
در این باغ بندگی
سراسر کنار باغ
گل و شکوفه در چمن
خزان فقط باغ شد
کنار یاس و یاسمن
امید من به باغ بود
امید من بهار بود
درون باغ من کلاغ
به جای بلبل قشنگ
به فکر می روم چنان
چه کرد باغ من خزان
همین غرور بی سبب
گناه و لذتی به باغ
پیاله های پر شراب
و شعله شعله حرام
کند خزان کند خزان
تمام سبزی چمن
تمام باغ یاسمن
تمام من تمام من
نظرات شما عزیزان:
|