نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





غنچه ی عشق

انگار عمریست به پایت سوخته ام ، هنوز هم با تو چشم به فرداها دوخته ام مگر میشود از تو دل کند ، تو همچنان پرواز میکنی و من در بند … انگار عمریست همه فصلهایم خزان است ، تو سبز باش ، تمام زندگی برایم بهار است برای منی که عاشق هستم، بودنت همان هوایی است که در آن نفس میکشم اگر طعم زندگی تلخ است با تو طعم شیرین زندگی را میچشم سوختم و شکستم ، به تو که رسیدم همچو یهیک شاخه خشکیده دوباره شکفتم در اینجا نه هوایی است نه بارانی ، عشق من ببار که تو یک فرشته نجاتی مگر میشود بی تو این زندگی را سر کرد ، این درد دوری ات بود که چشمهایم را تر کرد… آنچه میخواهم از خدا ، تو هستی و تو هستی و خود خدا … که دستهایمان را بگیرد ، تا عشق زیر پای بی وفایی نمیرد ، تا صدایمان را بشنود ، تا شیشه غمها را در لحظه هایمان بکشند،آری خدا درد دل ما را میشنود ! از این شکستنها ، در دل این سوختنها ، زیر اینهمه خاکستر غنچه عشق شکفته ، این معجزه ایست که در قلب عشقمان نهفته… نه من همرنگ دیگران بودم ، نه تو همراه دیگران بودی ، من در وجود تو بودم و تو در قلب من بودی و اینگونه ما با هم در دنیایی دیگر بودیم… خودت را رها نکن از دلم ، دستانت را بهمن بده گلم ،منی که بی تاب لحظه های در کنار تو بودنم انگار عمریست در حسرت آن روزم که همان امروز میشود، گفته بودم تا چشم بر روی هم بگذاری امروز هم در کنار تو تمام میشود ….

[+] نوشته شده توسط ghasem در 17:44 | |







<هر که آید گوید:
   گریه کن، تسکین است
      گریه آرام دل غمگین است

چند سالی است که من می گریم
در پی تسکینم

ولی ای کاش کسی می دانست
چند دریا
بین ما فاصله است
 من و آرام دل غمگینم

اگه يه روزي بغض گلوتو فشرد بهت قول نميدم كه بخندونمت اما ميتونم باهات گريه كنم اگه يه روزي نخواستي به حرفاي كسي گوش كني بهت قول ميدمساكت باشم اگه يه روزي خواستي بري حتما خبرم كن قول ميدم نخوام بموني ولي ازت ميخوام زود برگردي اگه يه روزي رفتي و برنگشتي بهت قول ميدم منتظرت بمونم اما ازت يه خواهش دارم وقتي اومدي يه شاخه گل رو قبرم بزار

[+] نوشته شده توسط ghasem در 17:4 | |








[+] نوشته شده توسط ghasem در 8:21 | |







می ترسیدم

موقعی که می خواستمت می ترسیدم نگات کنم، موقعی که نگات کردم ترسیدم باهات حرف بزنم، موفعی کهباهات حرف زدم ترسیدم نازت کنم، موقعی که نازت کردم ترسیدم عاشقت بشم، حالا که عاشقت شدم می ترسم از دستت بدم


‏!






http://eshghemanblog.persiangig.com/image/aks20.jpg

[+] نوشته شده توسط ghasem در 3:28 | |







نگاه

 

 

   

 

نگاهم کرد و پنداشتم دوستم دارد. نگاهم کرد، در نگاهش هزاران شوق عشق را خواندم. نگاهم کرد، دل به او بستم. نگاهم کرد، اما بعد ها فهمیدم که فقط نگاهم می کرد!

[+] نوشته شده توسط ghasem در 3:28 | |







 

یک … دو … سه

متن های عاشقانه ‏»

www.bosa.blog.af

یک…
دو….
سه….
چندین و چند
… هر چقدر می شمارم خوابم نمی برد
من این ستاره های خیالی را
که از سقف اتاقم
تا بینهایت خاطرات تو جاری است
….
یادش بخیر
وقتی بودی
نیازی به شمردن ستاره ها نبود
اصلا یادم نیست
ستاره ای بود یا نبود
هر چه بود شیرین بود
حتی بی خوابی بدون شمردن ستاره های.
 

www.bosa.blog.af
به غم کسی اسیرم که ز من خبر ندارد
 

عجب از محبت من که در او اثر ندارد

غلط است هر که بگو ید دل به دل راه دارد

دله من ز غصه خون شد دله او خبر ندارد

باز هم آغازی دوباره که همه میدانیم پایانی به دنبال دارد، باز هم سلامی دوباره که همه

میدانیم آخر خداحافظی اشکانمان را جاری می کند و این ما هستیم که همواره در تردید و

ترسی همیشگی از روزها و شب ها زندگی می کنیم …

ترسی از جدایی!!!

 


[+] نوشته شده توسط ghasem در 23:17 | |







نگاه تو

من به تو خیره شدم من به تو مات دوختم من که از نگاهت در میان تنهاییم سوختم از طپش تنهایی سکوتم بر تو خیره شدم آن زمان که تو را از بر خواندم در ذهنت تیره شدم به شکل خاکستری شعرهایم در نگاهت کیش شدم در نفسهایت گم شدم من که در هر ثانیه با تو ثبت شدم کنون در بادم مثل شعله ای در باد بی یادم من تو را از بر می خوانم و در شعرم تو را یاس می نامم در نگاهت ردپایی از عشق درک کردم در گرمای آغوشت لذت یکی شدن را لمس کردم در حضور دردم حضورت را حس کردم همین لحظه بود که حرف دلم را از تو سرشار کردم در لبخند تو امید به زندگی طلوع کرد همانند آفتابی در تاریکی و بغض سرد چه کودکانه دستانت را فشردم و چه زود باورم را به تو سپردم چه پیمان قشنگی است وقتی دل ها اصل اند نه فکر منطق بشری من گویا در رویاها هستم اما بگذار که عمرم اینگونه شود سپری افسوس زمان در گذر است لحظه ای رسیده است از نوع حقیقت تلخ بیداری از نوع جدایی اجباری از نوع حسرت ها فرصتی ازفاصله ها زمانی به شکل خاطره ها به دیروز خیره می شوی تکرارش می کنی این تکرار ترس از فرداهاست ترس از خاطره هاست این فاصله قدرت شکستن عهد ما را ندارد حال بگو به آسمان و ستارگان بگو به فال گیر تا می تواند در فال ما جدایی بکارد بگو تا می تواند بین ما فاصله ببارد اما این دوری طاقت شکستن عهد ما را ندارد دیروز را از بر کن امروز را لمسم کن که فردایی اگر ببینم در کنار توست که فرداها همه در یاد و نگاه توست

[+] نوشته شده توسط ghasem در 16:57 | |







دوستم بدار

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏



دوستم داشته باش ، هـمانـگونه که من دوستـت دارم بگذار فاصله من و تو کمتر از آنی باشد : که می خواهـيـم و نمی توانـيـم که می توانـيــم و نمی گـذارنــد ! بگذار ميان من و تو فاصله ای نـمـانــد نه به خاطر خودت ، و نه به خاطر من ! که به خاطر اين عـشـق دوسـتـم داشـتـهباش بـيـش از آنی که من دوسـتـت دارم

[+] نوشته شده توسط ghasem در 23:55 | |







چی بگم از کجا بگم

چی بگم از كجا بگم دردمو با كیا بگم بهتره كه دم نزنم حرفی از عشقم نزنم از عشقی كه گم شد ورفت عاشق مردم شدو رفت عشقی كه بی فروغ نبود برای من دروغ نبود بغض نشسته تو گلوم وقتی نشستی روبه روم من از خودم چرا بگم باید از اون چشا بگم خیره تو چشم مست تو دست میدم به دست تو دل از زمونه میكنم حرف دلم رو میزنم چه حالتی داره چشات نرگس بیماره چشات چشم تو خوابم میكنه مست و خرابم میكنه وقتی نشستی رو به من ازعاشقی بگو به من بزار چشات دل ببره اینجوری باشه بهتره چشات اگه پس نزنن چشای سرسپردمو میشه فراموش كنم خاطره های مردمو

[+] نوشته شده توسط ghasem در 21:17 | |







باغ

هوای باغ در بهار گرفت و مرد زندگی شقایقی که گل نکرد در این باغ بندگی سراسر کنار باغ گل و شکوفه در چمن خزان فقط باغ شد کنار یاس و یاسمن امید من به باغ بود امید من بهار بود درون باغ من کلاغ به جای بلبل قشنگ به فکر می روم چنان چه کرد باغ من خزان همین غرور بی سبب گناه و لذتی به باغ پیاله های پر شراب و شعله شعله حرام کند خزان کند خزان تمام سبزی چمن تمام باغ یاسمن تمام من تمام من

[+] نوشته شده توسط ghasem در 17:59 | |







عشق وغم


 ‏

 

           ‏

                  ‏

‏ ‏

         ‏;‏

  ‎‏ ‏ ‏

            ‎‏ ‏

                      ‏

                                        ‎‏

                                                  ‏ ‏

                                                 ‏;‏

                                       ‏

                                  ‏

                       ‏

           ‏

چه زود فراموش شدم تو ذهنا خاموش شدم شدم بده تو قصه راحت فراموش شدم غصه ها توی قلبم امونمو بریده درست میگن که آدم از عشق خیری ندیده هرچی میگن دروغه باور نکن می شکنی میگن بهت که عشقم فقط تو تو قلبمی این روزا بد غرورت زیره پاهات له میشه از غم عشق و دوری چشمای تو تر میشه خلاصه که عزیزم از من به تو نصیحت هرچی دیدی دم نزن نشین تو پای صحبت بهانه ها جور واجور دروغا ثابت میشن گل هایی که تو چیدی یکدفعه پرپر میشن میگفت نفس کشیدن بی تو برام حرومه میگفت دوست دارم من دوست دارم دیونه دیدی چه آسون گذشت رفت سراغ دیگری تورم کنار میذاره ؟ انتخاب آخری ؟

[+] نوشته شده توسط ghasem در 13:25 | |







رفتنت راباور ندارم

 

تصاویر زیباسازی نایت اسکین
داری میری ومن هنوز رفتنت باور ندارم .شدم عاشق قصه سیاه که دیگه اخر نداره.داری میری و من هنوز دل خوش یه برگشتنتم.به فکرباتوبودن بازم توروداشتنتم.چشم من گریه نداره اگه اون دوست نداره.نامه هات پاره کرده تیکه هاش سوزونده.چشم من برام دعاکن که دلم اروم بگیره.اون که براش میمیرم توی قلب من بمیره .دلم من فراموشش کن ارزوش موندن نداره

 



 

[+] نوشته شده توسط ghasem در 13:25 | |







دل

عشق

چی بگم وقتی دیگه حرفی نمونده تو دلم ؟ یک غم بزرگیه این روزا مونده رو دلم این روزا عشق و دارن تو کوچه ها دار میزنن واسه دل های شکسته دیگه زار نمیزنن دیگه غربت واسه من رنگ سیاهی نداره هرکی گفت که عاشقه به قلب من راه نداره انقدر دروغ شنیدم راست و باور ندارم دیگه روی شونه هام هر سری رو نمیذارم

[+] نوشته شده توسط ghasem در 13:25 | |







رسیدم به خویش نرسیدم به او

شب و روزم گذشت به هزار آرزو نه رسیدم به خویش، نه رسیدم به او نه سلامم سلام، نه قیامم قیام نه نمازم نماز، نه وضویم وضو دل اگر نشکند به چه ارزد نماز نه بریز اشک چشم، نه ببر آبرو نه به جانم شرر، نه به حالم نظر نه یکی حسب‌حال، نه یکی گفت‌وگو نه به خود آمدم، نه ز خود می‌روم نه شدم سربلند، نه شدم سرفروهمه جا زمزمه است، همه جا همهمه است همه جا «لاشریک... »، همه جا «وحده...» نبرد غیر اشک، دل ما را به راه نکند غیر آه، دل ما را رفو نشوی تا حزین هله با مِی نشین هله سر کن غزل، هله تر کن گلو به سر آمد اجل، نسرودم غزل همه‌اش هوی و های، همه‌اش های و هو هله امشب ببر به حبیبم خبر که غمش مال من، که دلم مال او هله از جانِ جان، چه نوشتی؟ بخوان ! هله گوش گران! چه شنیدی؟ بگو ! بِبَریدم به دوش، به کوی می‌فروش که شرابم شراب، که سبویم سبو

[+] نوشته شده توسط ghasem در 14:12 | |







حسرت

اما تو بگو «دوستي» ما به چه قيمت؟ امروز به اين قيمت، فردا به چه قيمت؟ ای خیره به دلتنگی محبوس در این تنگ این حسرت دریاست تماشا به چه قيمت يك عمر جدايي به هواي نفسي وصل گيرم كه جوان گشت زليخا به چه قيمت از مضحكه دشمن تا سرزنش دوست تاوان تو را مي‌دهم اما به چه قيمت مقصود اگر از ديدن دنيا فقط اين بود ديديم، ولي ديدن دنيا به چه قیمت

[+] نوشته شده توسط ghasem در 14:12 | |







شیرین ترین عشق دنیا

 

گل قرمز
 

 
‎ یا تا مقدسترین عشق دنیا را به همگان نشان دهیم. بیا تا طعم شیرین ترین عشق دنیا را بچشیم. بیا تا بهترین لحظه ها را در عشقمان مهیا کنیم. بیا تا گرمی عشقمان را در قلبهایمان احساس کنیم. بیا تا عشقی یکدل و یکرنگ داشته باشیم. بیا تا غروب غم انگیز عاشقان را با نشان دادن معنی واقعی عشقمان به همگان زیبا کنیم. بیا تا فاصله عاشقان را با ثابت کردن معنای واقعی عشق را از بین ببریم و فاصله بین عاشقان را کم اهمیت جلوه دهیم. بیا تا ثابت کنیم ما می توانیم در میان تمام عاشقان برای همیشه عاشق بمانیم. بیا تا در میان فصلهایمان فصل خزانی نداشته باشیم و تمام لحظه ها و فصلها بهاری بیش نباشد! بیا تا شبهای با هم بودنمان را پر از ستاره کنیم. حالا بیا که همدیگر را باور کرده ایم! .

[+] نوشته شده توسط ghasem در 22:26 | |







بهانه

 

والپیپر/ گل و گیاه

به نیمه های شب قسم! که من بهانه جو شدم به بند بند اسم تو اسیر آرزو شدم !... ... سرک کشیده خواهشی به ناکجای خانه ام پرنده های یاد تو نشسته روی شانه ام! ... نفس نفس ،سکوت من به دست تو ترانه شد تمام انتظار تو ... به سوی من روانه شد! ... به شاخه های سرو من کبوتری نمی پرد ... صدای خواهش تو را نسیم شب نمی برد ! ... ستاره های بغض من عروس ابر پاره شد نگاه تو ،به دست من اشاره ای دوباره شد! ... به سوی نردبان تو مسیر من نمی رسد ... به التهاب واژه ها هجوم گریه می رسد! ... بخوان به نام زندگی سروده های بی ریا و دعوتت نمی کنم... خودت بسادگی بیا! ... که من خزان خانه را پر از جوانه می کنم برای خنده رو شدن... تو را «بهانه» می کنم ... ‏‎...‎

[+] نوشته شده توسط ghasem در 22:18 | |







قلب من

قلب من در هر زمان خواهان توست این دو چشم عاشقم مهمان توست گرچه لبریز از غمی درمانده ای این نگاهم در پی در مان توست در میان ظلمت شبهای غم چلچراغ قلب من چشمان توست در کنارم لحظهاای آسوده باش همدم دستان من داستان توست

[+] نوشته شده توسط ghasem در 14:49 | |







قلبها

قلب های شکسته به دنبال چه می باشید؟ به دنبال عشق می باشید که ذره های شکسته قلبتان را پیوند زند؟ اشتباه نکنید نگذارید که قلبتان این بار خرد و خاکستر شود. عشق قلب را پیوند نمیزند بلکه ذره های شکسته را خاکستر میکند. به دنبال چه می گردید؟ عشق؟ چرا عشق؟ چرا محبت نه؟ عشق دروغ است حسی است وسوسه انگیز عشق بیماریست دردی است بی درمان. مبادا مبتلا شوی که رهایی از آن بسی مشکل تر از دچار شدنش می باشد. عشق جنون است دیوانه گیست چرا میخواهید عاشق شوید؟

[+] نوشته شده توسط ghasem در 8:34 | |







برو برو!!

دوباره پشت پنجره... هجوم بغض حنجره... دوباره نامه های تو... تروخدا...برو ! برو ! برای تو نوشته ام... و با غمی سرشته ام... جواب نامه های تو... تروخدا...برو ! برو ! و اشک بیصدای من... و عشق تو به پای من... نگاه من ، نگاه تو... تروخدا...برو ! برو ! و شاخه های زرد غم... کنار من به پیچ و خم... هوای بوسه های تو... تروخدا...برو ! برو ! ستاره های آرزو... دوباره گرم گفتگو... صدای من ، صدای تو... تروخدا...برو ! برو ! دوباره بوی نسترن... و ساعت حزین من... و دست آشنای تو... تروخدا...برو ! برو ! و پیچک شکسته ام... و سایه های خسته ام... سکوت من ، سکوت تو... تروخدا...برو ! برو ! و آسمان ِ راز من... و آخرین نیاز من ... دوباره ردّ پای تو... تروخدا...برو ! برو ! به اشک من نظر نکن... نگاه ِ پشت سر نکن... که مُردم از فراق تو... تروخدا...برو ! برو ! دوباره نه ! به من نگو! از این مسیر روبه رو ... دیر نشده برای تو... تروخدا...برو ! برو !


 

‎ کاش می شد کاش می شد برهم از خوابت رستن از تو مرگ است من به دنبال توام تا سحر چشم به راه می مانم نکند مهتاب بخوابد امشب کاش می شد برهم از خوابت خواب تو دره وهم آلود سکوتی است که در آن قلب سردم می پوسد و همه هستی من از بد این حادثه ها من به دنبال توام تا سحر چشم به راه می مانم و سراغت را از تن هر واهه ای از این امشب می گیرم وتو را همچون یک ریشه ی داغ ای که سیراب از این بد درد عطش می جویم آه ناگزیرم که تو را در پس هر شعر بخوانم و بخوانم«درمان!» شعر من بیمار است کاش می شد برهم از خوابت

[+] نوشته شده توسط ghasem در 11:27 | |



صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 10 صفحه بعد